English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7334 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross bleed U سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to bleed somebody U خون کسی را مکیدن [اصطلاح مجازی]
to bleed somebody U از کسی خون گرفتن
bleed U 1-خط چاپ که از لبه کاغذی بیرون می زند 2-صفحه تصویر رنگی که بد تنظیم شده باشد و رنگهای پیکسل ها کم رنگ باشند
bleed U رنگ پس دادن
bleed U فرار کردن یک سیال
bleed U اخاذی کردن
bleed U خون ریختن
bleed U خون گرفتن از
bleed U خون جاری شدن از
bleed U خون امدن از
bleed air U هوای کمپرس شده
to bleed to death U ازبسیاری خون امدن مردن
to bleed for one's country U برای میهن خود خون دادن
to block and bleed [valve] U مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی]
compressor bleed air U هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
cross way=cross road U چهارراه
cross U چلیپا
cross U روبروشدن قطع کردن
cross U دورگه کردن
cross U قلم کشیدن بروی
cross U پیوندزدن کج خلقی کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
cross U تقاطع
cross U عبوردادن
cross U گذشتن
cross U خط بطلان کشیدن بر
cross U حدوسط ممزوج
cross U دورگه
cross U اختلاف مرافعه
cross U مصادف شدن با
cross U تقلب
cross U نادرستی
cross U عبور کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to take the cross U صلیب بدوش گرفتن
to cross self U با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
st.g's cross U چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
on the cross U بطوراریب
cross out U قلم زدن
cross tell U پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross tell U خبر دادن
cross over U درو از عقب
cross U قطع کردن متقاطع کردن
cross U حرکت سمتی
cross U سانتر کردن
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U متقاطع
cross U عرضی
cross U پیوندی
cross over U همگذری
cross U خاج
to be cross about something U دلخور بودن از چیزی
cross U علامت ضربدر یاباضافه
cross (something) out <idiom> U حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross U علامت ضربدر در نقشه کشی
cross U صلیب
cross stroke U فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross stay U بست چلیپا
cross swords U دست و پنجه نرم کردن
cross stay U تقویت صلیبی
cross slide U کشوی لغزنده عرضی
cross stitch U بخیه دوزی بچپ وراست
cross servicing U خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross section U نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section U مقطع
cross section U رویه برش
cross section U سطح مقطع عرضی
cross talk U تداخل صداها در تلفن
cross talk U القاء
cross validation U وارسی اعتبار
cross wall U دیوار پلهای عرضی
cross vault U طاق چهاربخش
cross voting U رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall U دیوار همبر
cross weight U وزن ناخالص
cross wind U باد جانبی
cross tree U رابط عرضی دکلها
cross traverse U تراورس عرضی
cross trail U جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross talk U تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk U تداخل صحبت
cross talk U تداخل صدا
cross product U ضرب برداری [ریاضی]
cross thrust U تراست ناخالص
cross tip U پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross trail U جاده عرضی
cross wires U سیمهای متقاطع
cross section U نیمرخ عرضی
cross line U تار مو
cross over point U نقطه همگذری
cross over point U نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point U نقطه الحاق مسیرها
cross peaks U پیکهای چلیپایی
cross piece U تیر عرضی
cross plane U رنده کردن
cross pointing U ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross or pile U شیر یا خط
cross line U بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
cross linking U اتصال عرضی
cross loading U سر شکن کردن بارها
cross loading U تقسیم بارهای هواپیما
cross loading U مخلوط کردن بارها
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
cross member U عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross modulation U مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross polinize U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate U بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollination U گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross road U محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads U تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads U همبر راست گوشه
cross roll U نورد عرضی
cross section U مقطع عرضی
cross section U برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section U برش عرضی
cross section U سطح مقطع موثر
cross road U تقاطع جاده
cross road U چهارراه
cross products U حاصلضرب ضربدری
cross purpose U قصد مغایر
cross purpose U قصد متقابل
cross question U استنطاق
cross question U بازجویی
cross question U سئوال بطریق استنطاق
cross reaction U سطح مقطع
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross section U سطح مقطع
criss-cross U چلیپایی کردن
cross-Channel U عبور
cross-Channel U برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes U عدم تفاهم
She is cross eyed. U چپ چشم است ( لوچ )
dedication cross U صلیب مقدس
cross-wing U [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross-window U [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-tree U [رابط عرضی دکلها]
cross stitches U کوکضربدری
cross rail U نردهمیانی
criss-cross U همبر کردن
high cross U [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
criss-cross U دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross U کج
criss-cross U یکوری
criss-cross U به طور ضربدر
cross handle U ضامنضربدری
cross-springer U [دنده اریب در طاق]
cross-rib U دنده ی قوس
cross-rail U اسکلت چوبی
Celtic cross U [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
Cross your heart! <idiom> U راستگو باش ! [صادقانه بگو!]
double-cross <idiom> U گول زدن
cross one's mind <idiom> U فکرکردن
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
at cross purposes <idiom> U راه خطا واشتباه
cross-vault U طاق چهار بخش
cross-aisle U [گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded U [روکشی با تارهای عمود]
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-gable U [سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-church U کلیسای صلیبی
cross-doomed U کلیسای گنبددار
cross-brace U بادبند چپ و راست
cross-bond U آجرچینی فلمنگی
cross-beam U تیر افقی
To cross out . To strike off. U خط زدن
cross wise U صلیب وار
moto cross U مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
cross product U ضرب خارجی [ریاضی]
olympic cross U صلیب المپیک
pectoral cross U چلیپایی روی سینه
pectoral cross U صلیب سینه
roman cross U حرکت صلیبی
sign of the cross U علامت صلیب
maltese cross U صلیب
line cross U تقاطع خط
cross wise U چلیپایی ضربدری
cross word U جدول معمائی
cross word U جدول لغز
cyclo cross U مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
geneva cross U صلیب سرخ
greek cross U صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross U جشن یافتن صلیب
inverted cross U بالانس صلیب
soiuthern cross U صلیب جنوب
soiuthern cross U چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross U crux
criss-cross U پایی
criss-cross U همبر
criss-cross U امضای اشخاص بیسواد
criss-cross U طرحچلیپایی
criss-cross U سردرگمی
Lantern-cross U صلیب سنگی
criss-cross U سوتفاهم
criss-cross U برخورد
victoria cross U صلیب ویکتوریا
trolley cross over U صلیب ترن برقی
southern cross U صلیب جنوبی
Recent search history Forum search
0cross-border synergies
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com